کد مطلب:276824 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:242

سفیانی دوم
در مورد سفیانی دوم كه مطابق بسیاری از روایات، نامش عثمان و نام پدرش «عنبسه» می باشد و خروج او از علائم حتمیه ی ظهور حضرت ولی عصر «ارواحنا فدا» است، روایات بی شماری از ائمه ی معصومین علیهم السلام نقل شده است كه ابتداء توضیح مختصری پیرامون زمان پیدایش جریان خروج و مدت حكومت و فرمانروائی او، خواهیم داد و سپس قسمتی از روایات را در اینجا بازگو خواهیم نمود.

بر اساس روایات فراوانی كه از پیشوایان معصوم علیهم السلام درباره ی سفیانی دوم رسیده است، خروج او درماه «رجب» و روز جمعه، و محل خروجش از جائی بنام «وادی یابس» یعنی دره ی خشك یا بیابان بی آب و علف از سرزمین شام است.

موقع خروج او بعد از فتنه و جنگ بزرگی است كه در میان اهل مشرق و مغرب روی می دهد و ظاهرا منظور از مشرق و مغرب كه در حدیث آمده است، مشرق و مغرب همان حدودی است كه سفیانی در آنجا ظاهر می شود، نه مشرق و مغرب عالم، زیرا در روایات بسیاری وارد شده كه نخستین سرزمینی كه از سرزمین مغرب خراب می شود، سرزمین شام است.

تمام دوران فرمانروائی او از ابتداء خروجش تا زمان كشته شدنش به دست حضرت قائم علیه السلام بیشتر از پانزده ماه نخواهد بود. در ابتداء خروجش به شام حمله می كند و مخالفین خود را شكست می دهد و پنج ایالت شام را (به نام های دمشق و حمص و فلسطین و اردن و قنسرین و در بعضی از نسخه ها یا روایات «فلزین») متصرف می شود. تمام اهل شام بجز تعداد معدودی كه شیعه و طرفدار حق اند مطیع و فرمانبردارش می شوند.

حدود تعدی و تجاوز او بعد از شامات، عراق و حجاز بخصوص مدینه ی منوره می باشد، تا یكی دو ماه آسیب او به اهل حق نمی رسد زیرا گرفتار جنگهای داخلی و سركوبی احزاب مخالف است، اما پس از آن هیچ هم و غمی ندارد مگر مبارزه با اهل دین و دشمنی او بیشتر با شیعه و اهل حق و آل محمد صلی الله علیه و آله است.

چون داخله ی خود را آرام نمود، دو لشكر مهم و مجهز را با پرچم هائی سرخ و به روایتی سبز تنظیم می نماید یكی برای گرفتن عراق و دیگری برای تسخیر حجاز.



[ صفحه 71]



اما لشكری به عراق می فرستد صد و سی هزار نفر است و آنان تا می توانند در عراق قتل و كشتار و خونریزی و غارت گری و بی حیائی می نمایند وسپس به طرف نجف اشرف و كوفه می روند و هفتاد هزار دختر باكره را به اسارت می گیرند ولی پیش از آنكه به آنها دست درازی كنند سیاه یمانی و خراسانی مانند دو اسب مسابقه فرا می رسند و اسیران را از آنها پس می گیرند و آن چنان آنها را تار و مار می كنند حتی یك نفر هم برای خبرگزاری نمی تواند از دست ایشان فرار كند.

و اما لشكری كه به سوی مدینه می فرستد «دروازه هزار نفر است» چون به مدینه رسیدند مدت سه شبانه روز مدینه منوره را تاراج و غارت می نمایند و فساد و خرابی و خونریزی بی حد مرتكب می شوند و بعد از خرابی و قتل و غارت متوجه مكه ی معظمه می گردند، و چون به بیابان «بیداء» (كه سرزمینی است مابین مكه و مدینه) رسیدند با تمام وسائل و اسباب و اسلحه خود به زمین فرو می روند، مگر دو نفر بنام بشیر و نذیر، كه بشیر به مكه می رود و حضرت قائم علیه السلام را به هلاكت لشكریان سفیانی بشارت می دهد و نذیر كه بطرف شام می رود و جریان هلاكت لشكریان را به سفیانی خبر می دهد.

این فشرده اخباری است كه در مورد خروج سفیانی دوم و فتنه و فساد و خونریزی بی حد و حساب آن ناپاك از پیشوایان گرامی اسلام نقل گردیده است و البته اخبار درباره ی او به حدی است كه اگر یكجا گردآوری شود، خود كتابی قطور خواهد بود و در اینجا تنها به خلاصه ای از رفتار ناهنجار، و خط مشی غیرانسانی او در طول دوران فرمانروائیش اشاره شد.